زندگی و باورهای من

زندگی و باورهای من

ما و اطرافیانمان، اگر خوب دقت کنیم تفاوتهای فراوانی داریم؛ زیبایی و وضع ظاهر، موقعیت مالی، قدرت جسمی، ملیت و نژاد، زبان، هوش و استعداد و ...، همه و همه از خصوصیاتی هستند که سبب تفاوت بین انسانها می‌گردند و چه بسا بعضی وقتها که با خویش فکر می‌کنیم، به خاطر همین خصوصیات در برابر عده‌ای دیگر احساس کوچکی و کمبود کنیم و یا اینکه احساس بزرگی و برتری داشته باشیم؛ در حالیکه تمامی این ویژگیها طبیعی و خارج از اختیار ماست. ولی علیرغم همه این تفاوتها، ما و دیگران، همه انسانیم و همه یک چیز را جستجو می‌کنیم، همه ما می‌خواهیم در زندگی خویش به موفقیت دست یابیم. دستیابی به سعادت و موفقیت در زندگی، ویژگی مشترک تمامی ماست و همه ما به دنبال رضایت از زندگی خویش هستیم. کامل بودن و نقص نداشتن، خواسته بی چون و چرای بشر است.(1) اما سعادت چیست و موفقیت در زندگی چگونه معنا می‌شود؟ قطعا هر کدام از ما ممکن است در ذهن خود مفهومی متفاوت از سعادت و خوشبختی داشته باشیم. ولی به راستی علت این همه اختلاف نظر در معنا کردن کلمه سعادت در چیست؟

این نگرش ما به زندگی است که سعادت و موفقیت در زندگی را برایمان تعریف می‌کند و راه رسیدن به آنرا به ما نشان می‌دهد.

نگرش به زندگی، باور، چشمی که با آن جهان را می‌بینیم و ...، این کلمات را زیاد شنیده‌ایم و شاید تکرار زیاد آنها دیگر حوصله‌مان را نیز سرمی‌برد. از روز اولی که زندگی خویش را آغاز نمودیم و در آن ایام که کودکی بیش نبودیم، باور ما را پدر و مادر و اطرافیانمان رقم می‌زدند و ما هم کیش خانواده و محیط اطراف خود بودیم، این محیط زندگی ما بود که مسیحی بودن، مسلمانی، مادی مسلکی و ... را برای ما تعیین می‌نمود. اما سالیان بعد که انسان خود را کمی بیشتر می‌شناسد، عده‌ای باز نیز همان مسیر را ادامه می‌دهند و همان نگرشها را بدون تحقیق و بررسی دنبال می‌کنند. برخی دیگر خود را بی‌نیاز از هرگونه عقیده‌ای تشخیص می‌دهند و لذا به کلی آنها را رها می‌کنند و وقت ارزشمند خود را که بسیار برایشان دارای اهمیت است، به کارهایی اختصاص می‌دهند که نتیجه و ثمره عملی بهتر و لذت بخش‌تری داشته باشد تا بتوانند زندگی راحت‌تری را برای خود ایجاد کنند و با کمترین مانع و مزاحمی، بتوانند بیشتر از عمر خود لذت ببرند. بعضی دیگر نیز قسمتی از زندگی و وقت خویش را به بازنگری در عقیده و باور و شناخت بهترین آنها برای خویشتن اختصاص می‌دهند و نمی‌توانند از کنار آن بی‌تفاوت بگذرند. اما اتفاقا سؤال اصلی نیز همین جاست؛ انسانی که می‌تواند در زندگی خود رفاه، راحتی و لذت بیشتری را تجربه کند، یا فرصت خود را صرف اکتشاف اسرار جهان نماید و هر روز دانش و تکنولوژی و به دنبال آن آسایش و راحتی خود و سایر مردم را ارتقا بخشد، چه لزومی دارد که قسمتی از وقت خویش را به باور و عقیده‌اش اختصاص دهد؟ مگر اعتقاد ما چه ثمره‌ای برایمان ایجاد می‌کند؟ آیا بجز مباحثی به ظاهر خشک و تئوریک و یا ایجاد برخی محدودیتها، حقیقتی دیگر نیز دارد؟ واقعاً باور و اعتقاد من کدامین مشکل از میان هزاران مشکلی که در طول روز با آنها دست به گریبانم را حل می‌کند؟ اگر به دنبال باور و عقیده‌ام نروم، چه چیزی را از دست خواهم داد؟ ...

آنچه در این فرصت، ما نیز به دنبال آن هستیم، بررسی همین موضوعات است. اما آزادانه و منطقی و در کنار یکدیگر و به عنوان جستجوگری برای حقیقت ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد